نوزادی که در 25 هفتگی به دنیا آمد از یک شیشه نوشابه هم کوچکتر بود.
به گزارش خبرنگارباشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان، توبایس نام بچهای اهل استرالیا است که بعد از 25 هفته که در رحم مادرش بود به صورت نارس به دنیا آمد.
او در هنگام تولد فقط 866 گرم وزن داشت که با این وزن، جثهاش هم از یک شیشه 600 میلی لیتری نوشابه هم کمتر بود.
توبایس که تقریبا سه ماه زودتر به دنیا آمده بود، نه روز نخست خود را در ایزوله به سر برد چون حتی قادر نبود خودش نفس بکشد و حتما باید دستگاههای تنفسی به ریههای او اکسیژن وارد میکردند.
این بچه 6 ماهه به دنیا آمده به دلیل نارساییهای قلبی و خونریزی داخلی 81 روز را در بیمارستان بستری بود اما با روحیه جنگندهای که داشت حالا همراه مادر خود به خانه آمده است.
گفتنی است، پزشکان بیمارستان اعلام کردهاند که به دلیل نارس به دنیا آمدن توبایس، یکی از گوشهای او قادر به شنیدن نیست و نگران این هستند که خونریزی داخله او بعدها مشکلاتی برای توبایس به وجود آورد.
تولد نوزادی در چین بدون چشم سوژه رسانه ها شده است. به این اختلال نادر هیچ چشمی یا بی چشمی گفته می شود.
تولد نوزاد بدون چشم در چین
یک زن چینی اهل شهرستان گوانگژو در جنوب چین، کودکی به دنیا آورد که دچار نوعی بیماری بسیار نادر به نام «هیچچشمی» است و در صورت زنده ماندن هرگز قادر به دیدن نخواهد بود.
در شهرستان گوانگژو در جنوب چین، «لیو پیهائو» و خانوادهاش بسیار خوشحال بودند که قرار است به استقبال پسربچهای کوچک بروند اما پس از تولد کودک، چالشی ناراحتکننده والدین و اعضای خانواده را در برگرفت.
لیو پس از مدتها حاملگی، هفته پیش در ۲۰ سپتامبر نوزادی به دنیا آورد که بعد از تولد او متوجه شد هیچ بافت چشمی در صورت کودکش وجود ندارد.
پزشکان به او و خانوادهاش گفتهاند که فرزند آنها دچار یک بیماری نادر به نام «بی چشمی» یا Anophthalmia است که در نتیجه ابتلا به آن، امکانی برای بینایی در چنین نوزادانی نیست.
ناهنجاری این پسربچه که اکنون در رسانهها از او با عنوان «کودک بدون چشم» نام برده میشود، به گفته مادرش در هیچ کدام از آزمایشهای معمول دوران بارداری تشخیص داده نشده بود. خانواده این کودک، اکنون با دریافت کمکی، کودکشان را به یک بیمارستان بزرگتر در گوانگژو انتقال دادهاند تا معاینات کامل و تخصصیتری بر او صورت گیرد. آنها که اکنون در وضعیتی بسیار غمناک به سر میبرند گفتهاند امیدوارند با کمک گرفتن از موسسات خیریه بتوانند برنامهریزی مناسبی برای آینده فرزند خود ترتیب دهند.
مادر این کودک اضافه کرده است که به رغمعشقبه فرزندش، تولد او و اطلاع از وضعیتش وی را ویران کرده است اما مصمم به برداشتن موانع پیش روی خانواده است تا در صورت امکان بتواند مشکل فرزندش را به هر طریق ممکن برطرف کند.
هیچ درمانی اکنون برای بیماری آنوفتالمیا وجود نداردهرچند که در کاسه چشم برخی از کودکان متولدشده با این ناهنجاری مادرزادی گویها یا چشمهای مصنوعی تعبیه میشود تا استخوان اطراف چشم در روند روبهرشد نوزاد، به شکل طبیعی رشد کند.
آنوفتالمیا به معنای نداشتن چشم است و کودکانی که با این نقص به دنیا میآیند ممکن است از یک یا هر دو چشم بیبهره باشند. این اختلال نادر احتمالا به دلیل جهشهای ژنتیک و کروموزمهای غیر طبیعی ایجاد میشود.
محققان همچنین معتقدند عوامل محیطی چون قرار گرفتن در معرض اشعه X، مواد شیمیایی، مواد مخدر، آفتکشها، سموم، برخی ویروسها و مانند اینها خطر ابتلا به این بیماری را شدت میدهد اما چنین گفتهها و نظریههایی قطعی نیست.
روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.
قیمت ویژه 10000 تومان
تولد نوزاد پرمو در خانواده گرگینه ها
شفقنا زندگی - او مثل هر کودک پنج ماهه ای روی زمین این طرف و آن طرف می رود، با این تفاوت که سرتاسر بدنش پوشیده از مو است زیرا ژن خانواده گرگینه ها را از والدینش به ارث برده است.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا زندگی؛ این پسر بچه پنج ماهه متعلق به خانواده ای هندی از شهر پونه است که خاله های 30 و 19 ساله اش نیز با این اختلال ژنتیکی عجیب و غریب به دنیا آمده اند؛ موی ضخیم مشکی سراسر کمر، بازوها و پاهای او را پوشانده است. شرایطی که از هر یک میلیارد نفر تنها یک نفر به آن مبتلا می شود و نام آن هایپرتریکوز است.
مانیشا، مادر 22 ساله او می گوید من همیشه وقتی خودم را در آینه می دیدم از خودم بدم می آمد و برایم سؤال بود که کودکم چطور می خواهد با همین شرایط وحشتناک کنار بیاید. من و خواهرانم را همیشه دست می انداختند و به ماه روح، خرس و میمون می گفتند. حالا می دانم که پسرم باید چنین درد و رنجی را تحمل کند. اما او بچه من است و او را بی قید و شرط دوست خواهم داشت، همانطور که مادرم بدون توجه به ظاهرم از من مراقبت کرده است. اما تنها آرزویم این است که کودکم مانند یک بچه معمولی بزرگ شود. ما همیشه از مردم گریزان بودیم چون آنها نمی توانستند با وضعیت ظاهری ما کنار بیایند اما امیدوارم در مورد پسرم متفاوت تر و مهربان تر عمل کنند.
مانیشا و شوهرش ویتال 30 ساله که صاحب یک مغازه شیرینی فروشی است سال گذشته به شیوه سنتی ازدواج کردند. حالا از اینکه صاحب فرزند شده اند بسیار خوشحال هستند اما مادر شوهر مانیشا از اینکه نوه اش دچار چنین سندورم نادری شده بسیار ناراحت است. به گفته مانیشا این زن می گوید پسرم زیبا نیست و شبیه میمون است. من از رفتارش عصبانی هستم اما کاری از دستم بر نمی آید.
جالب است بدانید که هیچ راه علاجی برای سندروم گرگینگی وجود ندارد و این مادر و دو خواهرش تنها می توانند چند روز یکبار خودشان را با کرم های مو بر اصلاح کنند.
پدر بشنو این حرف فرزند خویش عزیزو گرامی و دلبند خویش تویی مایه ی بود و پیدایشم کنارت به ناز و به آسایشم پدر تکیه گاه وجود منی تو سرمایه ی هست و بود منی پدرم روزت مبارک باد
نیکی کریمی از معدود هنرمندانیست که فعالیت خود را محدود به بازیگری نکرده و در عرصه کارگردانی و ترجمه نیز توانایی هایی را بروز داده است.
ایرنا: وی نوزدهم آبان سال 1350 در تهران به دنیا آمد و از دوران دبیرستان به بازیگری علاقه مند شد. نیکی کریمی پس از بازی در چند نمایش مدرسه ای توسط «جمشید حیدری» برای نقش اول فیلم «وسوسه» برگزیده شد و در کنار «رضا رویگری» که در آن زمان سوپراستار سینما به حساب می آمد، قرار گرفت. این فیلم به شدت ضعیف با فیلمنامه نخ نما شده و پندهای اخلاقی گل درشت، نتوانست نظر تماشاگران را به سوی خود جلب کرده و گیشه گرمی را برای آن رقم بزند. کریمی که برای نخستین بار جلوی دوربین 35 میلیمتری قرار گرفته بود بازی فوق العاده ضعیفی را ارائه داد که در قیاس با دیگر اجزای آشفته «وسوسه» چندان عجیب نمی نمود!
«بهروز افخمی» که در آن سال ها با مجموعه دیدنی «کوچک جنگلی» به نامی آشنا برای سینما دوستان تبدیل شده بود، برای فیلم «عروس» که فیلمنامه اش را «علیرضا داودنژاد» به رشته تحریر درآورده بود، کریمی را برای نقش اول برگزید.
وی برای برطرف کردن ضعف های بازیگری او دوره ای چند ماهه گذاشت و در کنار آن پارتنر مناسبی همچون «ابوالفضل پورعرب» را برگزید. «عروس» در سینمای بی ستاره دهه 60 به شدت مورد توجه قرار گرفت و پرفروش ترین فیلم سال (نزدیک به دو میلیون تماشاگر در تهران) لقب گرفت. «عروس» به لحاظ احتماعی موجی را در جامعه ایجاد و در بدنه خود سینما نیز تحولاتی را پایه ریزی کرد که مهترین آن تولد ستاره در سینمای پس از جنگ تحمیلی بود. هرچند که در این موفقیت ها نقش کریمی تنها منحصر به چهره بوده و هنر بازیگری چندان در این امر دخیل نبود.
کریمی پس از «عروس» یک سالی را به نپذیرفتن پیشنهادهای نقش اول سینما مشغول بود و سرانجام در سال 1371 با دو فیلم از دو کارگردان بزرگ سینمای ایران - مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی - به پرده نقره ای بازگشت. «ردپای گرگ» بازگشت دوباره کیمیایی به دنیای خاص خود بود که در این میان نقش هایی کوچک را نیز به بازیگران جوانی همچون کریمی بخشید. کریمی در نقش دختر قهرمان فیلم حضوری بسیار کمرنگ داشته و اندک سکانس های مربوط به وی بسیار نچسب از کار درآمده است.
استفاده از صدای سرصحنه، ضعف های کریمی در رابطه با فن بیان را آشکار کرد و لطمه زیادی به بازی او وارد کرد.
مهرجویی به عنوان کارگردانی که «زن» نقش برجسته ای در سینمایش دارد، در اقتباسی تازه از نمایشنامه «خانه عروسک» نوشته «هنریک ایبسن»، نقش «سارا» را به کریمی واگذار کرده و توانست بسیاری از ضعف های بازی وی را اصلاح کند.
شخصیت «سارا» به عنوان زنی مقاوم و استوار در برابر ناملایمات زندگی به خوبی با شکنندگی ظاهر کریمی به اصطلاح مچ شده و به باور تماشاگرانش می نشیند. اوج بازی او را می توان در سکانس پایانی فیلم و ترک خانه مشاهده کرد که متاسفانه بیان ضعیف او از کوبندگی و جذابیت سکانس فوق کاسته است.
با این حال «سارا»، سکوی پرتاب مناسبی برای کریمی بود که نامزدی سیمرغ بلورین یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر و صدف نقره ای جشنواره «سن سباستین» را در کنار جایزه بهترین بازیگر جشنواره سه قاره «نانت» برای وی به ارمغان آورد.
«سیروس الوند» که با فیلم ستایش شده «یک بار برای همیشه» بسیار مورد توجه قرار گرفته بود، برای فیلم «چهره»، کریمی را برگزید که پس از گذشت مدتی از فیلمبرداری مشکلاتی سد راه این همکاری شده و «عاطفه رضوی» جایگزین وی شد.
کریمی پس از مدتی با دو فیلم ابراهیم حاتمی کیا - «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» - حضوری قدرتمندانه بر پرده سینماها داشت که البته دو فیلم یادشده چندان مورد توجه هیات داوران جشنواره فیلم فجر قرار نگرفتند. نیمه دوم دهه 70، کریمی بسیار پرکارتر از گذشته شد و اغلب فیلم هایش نیز گیشه مناسبی داشتند. به همین خاطر نیز وی به یکی از معدود ستاره های زن سینمای این دهه تبدیل شد و به مرور به حافظه تاریخی مخاطبان خویش رخنه کرد. «جهان پهلوان تختی» ساخته بهروز افخمی، «دو زن» ساخته تهمینه میلانی و «نسل سوخته» اثر رسول ملاقلی پور از فیلم های شاخص او در کنار کارهای تجاری تری همچون «روانی»، «سیب سرخ حوا» و «دختران انتظار» بودند. جالب اینکه هیات داوران جشنواره فیلم فجر همچنان به نقش آفرینی های شاخص کریمی بی اعتنا بوده و سیمرغ بلورین را از او دریغ می کردند!
در انتهای دهه 70 و آغاز دهه 80 بوضوح نوعی پختگی در بازی وی به چشم می آمد و دیگر خبر چندانی از بیان ضعیف و نارسایش در فیلم ها نبود. کریمی در دهه 80 نیز همچنان پرکار ظاهر شد و در فیلم هایی با درجات کیفی متفاوت به ایفای نقش پرداخت.
از «شام عروسی» و «نوک برج» گرفته تا «باج خور»، «چه کسی امیر را کشت» و «دیوانه از قفس پرید» که این آخری سرانجام سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را برای وی به ارمغان آورد.
میلانی در فیلم های «زن محور» خود به بازیگرانی از جنس کریمی احتیاج داشت تا بتواند بیشترین حجم همذات پنداری را در مخاطبان خویش نسبت به قهرمان فیلم خود برانگیزاند.
اتفاقی که تا حدودی در «واکنش پنجم» نیز رخ داده، البته به اندازه «نیمه پنهان» و «دو زن» نیست. نقش کوتاه کریمی در «چه کسی امیر را کشت» گوشه هایی از استعدادهای نادیده گرفته شده وی را به نمایش گذاشت و بسیار مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفت. «محاکمه در خیابان» دومین همکاری این بازیگر با استعداد با مسعود کیمیایی پس از فیلم «ردپای گرگ» است که به نتیجه نسبتا درخشانی منجر شد. کریمی در قالب یک زن خیانتکار بازی ظریفی را ارائه کرده و به خوبی لایه های مختلف نقش را با توجه به کوتاهی زمان نقش به تصویر کشیده است. کریمی در سال های ابتدایی دهه 80 با فیلم «یک شب» روی صندلی وسوسه کننده کارگردانی نشست که البته سرانجام خوبی پیدا نکرد و هیچگاه به نمایش عمومی درنیامد.
کریمی هرقدر در بازیگری به موفقیت رسید در فیلمسازی با شکست روبرو شد و دومین فیلمش نیز - «چند روز بعد» - راهی به پرده نقره ای پیدا نکرد و سرانجام روانه شبکه نمایش خانگی شد.
آخرین فیلم او با نام «سوت پایان» نیز با وجود پیشرفت های قابل ملاحظه اش در کارگردانی با واکنش منفی نویسندگان سینمایی و استقبال سرد مردم روبرو شد و سازنده اش را بار دیگر به دنیای بازیگری بازگرداند. کریمی که تنها بازیگر زن ایرانی با سه جایزه مهم از جشنواره های معتبر «سه قاره نانت»، «سن سباستین» و «تائورمینای» ایتالیا است، در کنار سینما به ترجمه کتاب نیز دست زد که مشهورترین شان ترجمه کتاب «آوازهایی که مادرم به من آموخت؛ زندگینامه مارلون براندو» است که با استقبال گرم کتابخوان ها روبرو شد. کریمی در سال های پایانی دهه 80 در فیلم های ضعیف و بی خاصیت همچون «آقای هفت رنگ»، «شکلات داغ»، «خیابان بیست و چهارم» و «دو خواهر» پرداخت که با وجود برخورداری از مولفه های تجاری، اغلب در گیشه شکست خوردند - البته به استثنای دو خواهر - . حضور کوتاه کریمی در «جرم» ساخته مسعود کیمیایی هم آنچنان که باید دیده نشد که بخش مهمی از آن به خنثی بودن نقش و فضای مردانه آن بازمی گردد. البته نمی توان از بدشانسی کریمی به دلیل عدم اکران فیلم تماشایی «خیابان های آرام» به کارگردانی کمال تبریزی به سادگی گذشت که می توانست فیلم پرفروش دیگری را به کارنامه مفصلش اضافه کند.
وی که این روزها فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» را بر پرده سینماها دارد، از معدود بازیگران سینمای ایران است که فاکتورهای ستاره شدن را داشته و به تعریف استاندارد این واژه در صنعت سینما نزدیک است. اما تغییر مسیر دادن به سمت فیلمسازی و نیز برخی انتخاب های غلط سینمایی کریمی را در این مسیر دچار مشکل کرده و در نهایت سینمای کم ستاره ایران را از داشتن ستاره ای با استعداد و توانا محروم ساخت.