زنان و مردان با هم تفاوت های اساسی دارند.......
این جمله دیگر آنقدر تکراری شده که برای درک آن نیاز به توضیح بیشتری نیست. زن و مرد از دو جنس مختلف با روحیات متفاوت هستند و برای آن که بتوانید با موجودی که تا این حد با شما متفاوت است زندگی خوبی داشته باشید باید او را بشناسید.
3. خوشصحبتی
مردان معمولاً از این شکایت دارند که همسرانشان خیلی حرف میزنند. برای همین در مورد زیاد حرف زدن زنان هم تا دلتان بخواهد لطیفه و پیامک درست شده است. روانشناسان هم موافقاند زنها و مردها هم در میزان صحبت کردن و هم در شیوهی صحبت کردن با هم فرق دارند.
عصبشناسها میگویند مردان برای حرف زدن فقط از نیمکرهی چپشان استفاده میکنند اما زنها از هر دو نیمکره. روانشناسان رشد میگویند تجهیزات سخن گفتن (مثلاً تارهای صوتی) در زنها زودتر از مردان رشد میکند.
روانشناسهای تکاملی هم میگویند، در طول قرنها مردها یاد گرفتهاند ساکتتر باشند و زنها یاد گرفتهاند که بیشتر حرف بزنند. آنها میگویند هزاران سال پیش زنان به صورت گروهی با زنان دیگر حرکت میکردند و در حالیکه بچههایشان را در بغل داشتند پا را از محدودهی غار فراتر نمیگذاشتند. اگر آنها با همدیگر رابطه برقرار میکردند احتمال بقایشان بیشتر بود. اما مردها باید خاموش در بالای تپه به انتظار شکار مینشستند. اگر آنها حرف میزدند شکار فرار میکرد و بقایشان به خطر میافتاد.
گذشته از میزان حرف زدن مشکلاتی که تفاوت در نحوهی حرف زدن خانمها و آقایان ایجاد میکند خودش را به شکلهای متفاوتی در محیط خانواده نشان میدهد که در ادامهی فصل با ذکر مثال آنها را توضیح میدهیم.
گزارش توصیفی خانمها
روانشناسها میگویند اگر دو دستهبندی کلی در مورد گزارش روزمره باشد یکی گزارش توصیفی و یکی گزارش علمی است. زنها معمولاً از حرف زدنشان گزارش توصیفی و با جزئیات، اما مردها از گزارش علمی و منطقی استفاده میکنند. این تفاوت از همان بچگی هم در مورد دخترها و پسرها وجود دارد. حتماً یادتان هست خواهرتان چهطور با آبوتاب در مورد اتفاقهای مدرسه برای مادرتان حرف میزد اما شما به عنوان یک پسر حس میکردید اتفاق خاصی در مدرسه نیفتاده است که قابل تعریف کردن باشد. در واقع نه گزارش توصیفی زنها نشانهی پرحرفی آنهاست و نه تیتروار ردیف کردن وقایع روزانهی مردها، نشانهی بیتوجهیشان. بهترین راهکار برای مردها این است که بگذارند زنها طبق طبیعتشان رفتار کنند و حرف خودشان را بزنند و آنها گوش بدهند. همین! مخصوصاً زنهای خانهدار، که بیشتر تنها هستند، بیشتر به گوش دادن مردها نیاز دارند. گاهی همین گوش ندادن آنقدر برای خانمها مسئله میشود که آنها را به وادی طلاق میکشاند.
ضمن اینکه زنها حرف میزنند تا صرفاً حرف زده باشند، مردها همیشه دنبال راهحل میگردند و برای همین حرف زنها را قطع میکنند تا راه حل دهند و مکالمه را تمام کنند و این همیشه زنها را عصبانی میکند.
غیر مستقیم حرفزدن خانمها
سبک بیان زنها و مردها با هم فرق میکنند. مردها حرفشان را شفاف و مستقیم میزنند، اما زنها غیرمستقیم میخواهند منظورشان را برسانند. یونگ، روانشناس مشهور در یکی از کتابهایش زنها را به عنکبوت تشبیه میکند. میگوید آنها برای رسیدن به مقصودشان آنقدر نقطههای مختلف را با تارهایشان به هم وصل میکنند که گاهی خودشان در تار خودشان گیر میافتند. البته شیوهی حرف زدن زنها خیلی هوشمندانه است. وقتی همسر شما غیرمستقیم حرف بزند، حتی اگر شما با او مخالفت کنید، رابطه موقتاً به هم نمیخورد. همهی اینها به همان پیوندجویی و عاطفی بودن زنها مربوط است که در فصلهای قبل هم به آنها اشاره شد. در واقع مردها نباید فکر کنند که حرفهای زنها کلمه به کلمه همان است که میگویند. آنها باید با توجه به فضای عاطفی و اتفاقهای قبلی حرف زنها را رمزگشایی کنند. ممکن است معنای حرف همسر شما دقیقاً عکس آن چیزی باشد که میگوید یا میخواهد. معمولاً باید پشت حرفهای او دنبال «جلب حمایت عاطفی» و «شرح وظایف خودتان به عنوان یک شوهر» باشید!
مبالغهی زنان
زنها به خاطر عاطفی بودنشان بیشتر از مبالغه در جملههایشان استفاده میکنند. وقتی آنها میگویند هیچ وقت، همیشه، بهترین، بدترین، همه یا هیچ واقعاً منظورشان دقیقا آن جملهها نیست. اما شما بهعنوان یک مرد احتمالاً منطقی فکر میکنید و میبینید واقعاً آنطور که همسرتان گفته نیست و وارد یک جدل بیحاصل منطقی با او میشوید. این جدل به جای اینکه چیزی را حل کند زنها را غمگینتر یا عصبانیتر میکند. بهتر است به حرفش گوش دهید و بگذارید حرفش را بزند تا آرام شود.
4.شم زنانه
زنها و مردها زبان بدن متفاوتی دارند. زنها لبخند بیشتری میزنند. فضای شخصی کمتری لازم دارند و معمولاً نزدیکتر به هم میایستند. زنها حالت بدنی متفاوتی میگیرند و معمولاً دستهایشان را به حالت مۆدبی به هم قفل میکنند یا حالت دست به سینه میگیرند و پاهایشان را هم به هم نزدیکتر میکنند و موقع نشستن آنها را به یک طرف میگیرند.
اما از همهی اینها مهمتر این است که زنها توانایی کشف نشانههای زبان بدن دیگران را دارند. چیزی که روانشناسها به آن میگویند «رمزگشایی». زنها بیشتر از شما میتوانند از حالت صورت و بدنتان بفهمند چه منظور یا احساسی دارید. بنابراین سعی نکنید به آنها دروغ بگویید! ضمن اینکه چون توانایی شما در این مورد کمتر است سعی کنید ذره ذره زبان بدن همسرتان را یاد بگیرید تا بتوانید ذهن او را بخوانید. حالا که توانایی طبیعیتان در این مورد کمتر است، لااقل خودتان، خودتان را تربیت کنید!
5.حسادت زنانه
زنان دوست دارند آخرین کسی باشند که به قلب شوهرشان وارد میشوند. بعد از آن هم به وسیلههای مختلفی میخواهند در را پشت سرشان ببندند و نگذارند کسی وارد شود. برای زنها حتی از اولین لحظهی آشنایی مهم این است آیا این مرد تا آخر عمر به من وفادار خواهد ماند یا نه.
عصبشناسها میگویند «احساس خاص بودن» و اینکه «من تنها زنی هستم که در زندگی شوهرم وجود دارد» تأثیر فوقالعادهای روی شیمی و مغز زنان میگذارد.
روانشناسهای تکاملی میگویند نیاز به تعهد مردها در طول سالیان دراز ایجاد شده است. زنها برای منتقلکردن ژنها به بچههایشان باید مردی را انتخاب میکردند که در دورهی بارداری و شیر دادن به بچه از او مراقبت کند. مردان متعهد با احتمال بیشتری این کار را انجام میدهند.
انحصارطلبی زنها آنقدر قوی است که حتی میتواند باعث یک اضطراب دائمی و ترس از خیانت شوهرشان شود. زنها از ابزارهای زیادی برای بسته ماندن در پشت سرشان استفاده میکنند. بعضی از آنها شوهرشان را امتحان میکنند، بعضی از آنها مرتب در مورد زنهای دیگر از شوهرشان میپرسند، بعضی از آنها شوهرشان را بازخواست میکنند، بعضی مرتب وسایل شخصی مثل موبایل همسرشان را چک میکنند، بعضی از آنها محدودش میکنند و بعضی حتی شوهرشان را مجبور میکنند محیطی را که «شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت» را عوض کنند.
اگر خیانت جنسی زن برای مردان یک فاجعه باشد، خیانت عاطفی مردها برای زنها فاجعه است، بنابراین حسادت زنها هم بیشتر از نوع عاطفی است تا جنسی. بهترین راه برای شما به عنوان یک مرد یک جمله است: «همسرتان را حساس نکنید.»
تنوع سلولهای مخروطی در چشم زنها باعث میشود آنها رنگهای بیشتر و دقیقتری را درک کنند. یک زن بیشتر احتمال دارد رنگ فیروزهای و لاجوردی را از هم تشخیص دهد، مردها به هر دو میگویند آبی
6.تنوعطلبی زنانه
زنها در بسیاری از موارد از مردها تنوعطلبترند. از مبلمان منزل گرفته تا لباس و آرایش. عصبشناسها میگویند این به جنسیت آنها برمیگردد. در مغز مردها برای هر چیزی تقریباً یک مرکز در یک نیمکره وجود دارد، اما مغز زنها حالت عمومیتری دارد و برای هر کار چندین مرکز پراکنده در دو نیمکره وجود دارد. غیر از این جسم پینهای که دو نیمکره را بههم متصل میکند در زنها ضخیمتر است. همین میتواند باعث تنوعطلبی آنها شود.
علاوه بر این، تنوع سلولهای مخروطی در چشم زنها باعث میشود آنها رنگهای بیشتر و دقیقتری را درک کنند. یک زن بیشتر احتمال دارد رنگ فیروزهای و لاجوردی را از هم تشخیص دهد، مردها به هر دو میگویند آبی.
روانشناسان میگویند احساسات گستردهی زنان و تفاوتهای مغزیشان باعث میشود حسابی تنوعطلب باشند. تنوعطلبی خانمها معمولاً خودش را در پوشش،
آرایش، گرایش به مد، پاساژگردی و تغییر مبلمان نشان میدهد. چیزی که شما بهعنوان یک مرد ممکن است حوصلهاش را نداشته باشید. ممکن است شما این رفتارها را پای ولخرجی، بیملاحظگی یا بیکاری همسرتان بگذارید اما در واقع آنها دارند طبق طبیعت تنوعطلب خودشان رفتار میکنند. اگر میخواهید آنها را درک کنید به عشق ماشینهای همجنس خودتان نگاه کنید که دلشان میخواهد هر ماه ماشین یا وسایلش را عوض کنند.